0
دنیای کودکان در انتخاب
کتاب کوچکی است. مطالعه اعداد + برچسب برای بچه ها
سفر تابلوچسبها کتاب. در دنیای فرم های 2 +
کتاب برچسب هوشمند. رنگ ها 3 +
کتاب کوچکی است. ماجراهای من + بچه تابلوچسبها
کتاب کوچکی است. فرم ها + برچسب های کودک
برچسب های هوشمند فرم ها 2 +
کتاب کوچکی است. رنگ + برچسب کودک
کتاب کوچکی است. دوستان من + برچسب کودک
کتاب برچسب هوشمند. ارقام 4 +
کتاب کوچکی است. اسباب بازی های من + بچه تابلوچسبها
کتاب کوچکی است. منطق + برچسب کودک
کتاب کوچکی است. خطوط + برچسب کودک
صفحه اصلی / داستان ها

رویای چرخ فلک سرگیجه مست

هنگامی که آگاهی به آرامی به من بازگشت، احساس کردم که من در یک چرخ فلک رول شدم. چرخش، سردرد و ناتوانی در باز کردن چشمانم - این چیزی است که احساس کردم. اما وقتی توانستم پلکهایم را باز کنم، منظرهای عجیب در انتظارم بود: سقفی که به نرمی دور محور حرکت میکرد.

من سعی کردم در کنار من بچرخم و چیزی گرم و نرم پیدا کردم. مردی لخت بود. من به شدت ترسیده بودم و به آرامی دستم را روی بدنش کشیدم تا مطمئن شوم که این یک رویا نیست. متوجه حرکاتم شد و دستم را نزدیک خودش گرفت. با شنیدن صدای او، متوجه شدم که این معلم من است. خواب آلودگی آزاردهنده و حتی درد را در سرم تجربه کردم، اما هنوز آب میخواستم.

افکار من مبهم بود، اما به یاد آوردم که ما بازی کردیم و بعد از آن همه چیز به نوعی غیر طبیعی شد. وقتی آب نوشیدم، خوابیدم، امیدوار بودم که همه چیز فقط یک رویا بود. اما وقتی بیدار شدم، متوجه شدم که در وضعیت عجیبی قرار دارم: من در پیراهن او برهنه بودم و به یاد نمی آوردم که چه اتفاقی افتاده است. افسرده از این افکار، سعی کردم به یاد بیاورم، اما هیچ چیز به ذهنم نرسید.

وقتی معلمم برایم غذا آورد، بلند شدم که غذا بخورم و تازه آن موقع بود که متوجه شدم چیزی جز یک پیراهن روی تنم نیست. در آن لحظه، وحشت بر من مستولی شد و متوجه شدم که اتفاق وحشتناکی رخ داده است.

من سعی کردم اراده را به یک مشت تبدیل کنم و این معما را حل کنم، اما افکار من مانند یک توپ پیچیده از موضوعات بود. به تدریج متوجه شدم که چه اتفاقی افتاده است و فقط باور نکردنی بود. ما خوابيديم ؟ تنها کاری که می توانستم انجام دهم این بود که به آرامی متوجه شوم که زندگی من هرگز همان نخواهد بود.

معلمم با شرمندگی به من نگاه میکرد و نمیتوانستم نگاهش را ببینم. در عوض، روی غذا تمرکز کردم، سعی کردم سردرگمی و ناتوانی را دور کنم.

اما هرچه بیشتر، بیشتر متوجه شدم که نمیتوانم اینجا بمانم. بايد هر چه زودتر برم و اين شب رو فراموش کنم اما چطور ؟ سرم هنوز در حال چرخش بود و قلبم با افکار دردناک هماهنگ بود.

وقتی معلمم مرا با افکارم تنها گذاشت، چشمانم را بستم و سعی کردم نفس بکشم. اما حتی در این نقطه، می دانستم که تمام نشده است. زندگی من تازه شروع شده است و من باید قدرت مقابله با آنچه اتفاق افتاده است را پیدا کنم.

سرانجام، پس از جمع آوری آخرین بقایای شجاعت، از رختخواب بیرون آمدم و شروع به لباس پوشیدن کردم. من مجبور شدم این اتاق، این خانه، این شهر را ترک کنم و دوباره شروع کنم. اما قبل از آن، یک تصمیم دشوار گرفتم: خودم را برای آنچه اتفاق افتاده ببخشم و حرکت کنم.

با تلخی در قلب من و اشک در چشم من، اتاق را ترک کردم و به دنبال یک شروع جدید رفتم. آینده نامعلوم بود، اما میدانستم که باید قوی باشم و به خودم ایمان داشته باشم تا بتوانم بر تمام مشکلاتی که ممکن بود بر سر راهم ظاهر شوند غلبه کنم.

احساس می کردم که زمان به طور اجتناب ناپذیری به جلو حرکت می کند، و من در این لحظه گیر کرده بودم، سعی می کردم بفهمم چه کاری باید انجام دهم. اما هیچ فکری نمی توانست به مه ای که آگاهی من را احاطه کرده بود نفوذ کند.

با هر قدم، من بیشتر و بیشتر از شب گذشته دور شدم، اما سایه آن یک همدم مشکوک از آینده من باقی ماند. من می دانستم که باید به جلو بروم، اما چگونه می توانم آن را انجام دهم، زمانی که همه چیز در داخل من شکسته شد ؟

همانطور که از خیابان ها و خانه های آشنا گذشتم، احساس کردم هر گوشه ای از گذشته به من یادآوری می کند. تنها کاری که میتوانستم انجام دهم این بود که بدوم و تا جایی که میتوانستم از این کابوس دور شوم.

اما هرچه بیشتر می دویدم، واضح تر می دانستم که مشکلات از بین نمی روند، فقط به این دلیل که من آنها را نادیده گرفتم. باید اراده را در مشتم جمع میکردم و قدم پیش میگذاشتم، حتی اگر به معنای مقابله با خودم و ترسهایم بود.

در نهایت تصمیم گرفتم که زمان آن رسیده که سرنوشتم را در دستان خودم بگیرم. از دویدن دست کشیدم و شروع کردم به جستجوی درون خودم برای یافتن پاسخ. متوجه شدم که برای ادامه دادن، باید خودم را ببخشم و قدرت غلبه بر تمام مشکلات را پیدا کنم.

بنابراین سفر من به سمت بهبودی و شروع جدید آغاز شد. نمی دانستم چه اتفاقی خواهد افتاد، اما آماده بودم که هر چیزی را که زندگی در راه من به ارمغان می آورد، بپذیرم.

30.04.2024

نظرات
هیچ نظری وجود ندارد.
ثبت نظر
برای ثبت نظر، لطفاً [وارد شوید]


0 / حداقل: 70 حداکثر: 200 کاراکتر




قلب‌ها را تسخیر می‌کند
قیمت: 6.91 USD
معمای پروانه ارزشمند کاترین وودفاین The Riddle of Catherine Woodfine's Precious Butterfly
معمای پروانه ارزشمند کاترین وودفاین The Riddle of Catherine Woodfine's Precious Butterfly
قیمت: 8.29 USD
کتاب مغز XX علم مدرن سلامت شناختی زنان، تعادل هورمونی، خواب و حافظه
کتاب مغز XX علم مدرن سلامت شناختی زنان، تعادل هورمونی، خواب و حافظه
قیمت: 4.27 USD
کتاب برای کودکان dracocalypse مداوم
کتاب برای کودکان dracocalypse مداوم
قیمت: 3.77 USD
کتاب بسته از پشت بام
کتاب بسته از پشت بام
قیمت: 4.40 USD
کتاب قدم به قدم چگونه اشتیاق و پشتکار منجر به هدف می شود آنجلا داکورث
کتاب قدم به قدم چگونه اشتیاق و پشتکار منجر به هدف می شود آنجلا داکورث
قیمت: 8.04 USD
کتابی از لندن با عشق سارا گیو
کتابی از لندن با عشق سارا گیو
بازیگران تئاتر و سینما
زاوه اشتون
زاوه اشتون
ژان میشل لامی
ژان میشل لامی
بلا هیتکوت
بلا هیتکوت
اسکارلت جوهانسون
اسکارلت جوهانسون
ویکتور ژدانف
ویکتور ژدانف
وینسنت کارتایزر
وینسنت کارتایزر
همچنین بخوانید