0
دنیای کودکان در انتخاب
کتاب برچسب هوشمند. ارقام 4 +
کتاب کوچکی است. رنگ + برچسب کودک
برچسب های هوشمند فرم ها 2 +
کتاب کوچکی است. فرم ها + برچسب های کودک
کتاب کوچکی است. اسباب بازی های من + بچه تابلوچسبها
کتاب کوچکی است. خطوط + برچسب کودک
کتاب برچسب هوشمند. رنگ ها 3 +
کتاب کوچکی است. دوستان من + برچسب کودک
سفر تابلوچسبها کتاب. در دنیای فرم های 2 +
کتاب کوچکی است. مطالعه اعداد + برچسب برای بچه ها
کتاب کوچکی است. مخالف + برچسب کودک
کتاب کوچکی است. ماجراهای من + بچه تابلوچسبها
صفحه اصلی / داستان ها

بازدید شبانه

در یک شب آرام پس از یک روز پر از رویاها و بازتاب ها، شخصیت اصلی، به آرامی از یک مکان زیبا به خانه بازگشت. حتی فرصت نکرد کتابی را که با خود برده بود بخواند. اما او تصمیم گرفت که فردا هنوز وقت داشته باشد تا آن را بخواند.

وقتی به خانه رسید، یک سریال خانوادگی پیدا کرد: مادرش آشپزی میکرد، پدرش به دفتر میرفت و خواهرش جلوی تلویزیون نشسته بود. اگر چه همه در گوشه های مختلف خانه بودند، این یک لحظه نادر بود که همه آنها با هم بودند. قهرمان گاهی اوقات رویای داشتن یک خانواده عادی را داشت، جایی که پدر و مادر همیشه آنجا هستند و شبها در کلاسهای مشترک صرف می شد، اما همه چیز برای آنها متفاوت بود.

بعد از شام، او با خواهرش به اتاقش رفت و آنها شروع به صحبت در مورد چیزهای مختلف کردند: در مورد دوستان، روابط آنها، در مورد زندگی به طور کلی. این لحظه از مکالمات عمیق معلوم شد که بسیار مهم و لذت بخش است.

او که در اتاقش تنها مانده بود، لباسهایش را با پیژامه عوض کرد و روی تخت دراز کشید. با وجود خستگی، نمیخواست بخوابد. آنجا دراز کشیده بود و به سکوت گوش میداد.

افکارش با ضربهای به پنجره قطع شد. به طرف پنجره رفت و سام را دید که یخ زده است. با لبخندی روی صورتش، پنجره را باز کرد و او را به داخل اتاق برد تا او را گرم نگه دارد. بعد از اینکه آنها در رختخواب در آغوش گرفتند، او ناگهان در مورد دلیل بازدید او پرسید. سام اعتراف کرد که او را از دست داده و تصمیم گرفت تا او را ببیند، پس از دریافت اجازه از پدر و مادرش. برخورد آنها منجر به یک بوسه پرشور شد که قلب او را مسابقه داد و فصل جدیدی را در رابطه خود باز کرد.

پس از یک بوسه پرشور، قهرمان احساس کرد که چگونه قلب او شروع به ضرب و شتم سخت تر، و پوست او با قرمزی دلپذیر پوشیده شده است. لحظهای را که لبان یکدیگر را بوسیدند و شور و اشتیاقی که بینشان شعله میکشید به یاد آورد. او می تواند هر لمس او، هر نفس خود را احساس کند، به طوری که جهان اطراف آنها یخ زده است، تنها دو نفر از آنها را در آن لحظه ترک می کند.

سام، که کنار او روی تخت نشسته بود، لبخند زد و با ملایمت دستهایش را دور شانههای او حلقه کرد. چشمانش از مهر و عشق میدرخشید. قهرمان در آن لحظه متوجه شد که چقدر دلش برای حضور او، گرما و مراقبت او تنگ شده است. او متوجه شد که با هم می توانند بر هر گونه مشکلات و مشکلات غلبه کنند، که عشق آنها واقعی و پایدار بود.

سام او را محکمتر در آغوش گرفت، انگار میخواست احساساتش را از طریق در آغوش کشیدن منتقل کند. نفسهایشان با هم یکی شد و از لحظهای با هم بودن لذت بردند و همه چیز دنیا را به جز یکدیگر فراموش کردند.

در آن لحظه، قهرمان زن متوجه شد که آماده است تا از طریق آتش و آب با او باشد تا این لحظه شادی و عشق را حفظ کند. و در حالی که سخت بود باور کند که چنین شادی می تواند در این شب به زندگی اش برسد، او برای هر ثانیه ای که در کنار او صرف کرد، سپاسگزار بود.

بوسه آنها برای مدت طولانی کشیده شد، و آنها از لحظه ای لذت می بردند، عجله ای برای جدا شدن از یکدیگر نداشتند. آنها در این شب خوشحال بودند و هیچ چیز نمی توانست آنها را از لذت بردن از این احساس عشق و متعلق به یکدیگر متوقف کند.

صبح به طور نامحسوسی فرا رسید، و با آن زمان برای رفتن آمد. قهرمان زن از اشعه خورشید صبح بیدار شد، که از طریق پرده نفوذ کرد و صورتش را نوازش داد. سام هنوز خواب بود و چهرهاش آرام و ساکت به نظر میرسید.

او به آرامی انگشتان خود را از طریق موهای خود کشید، با علاقه به یاد شب گذشته. به نظر می رسید که هر لحظه با معنی و معنای خاصی پر شده بود. او نمی خواست این لحظه به پایان برسد، اما واقعیت بی وقفه آمد.

قهرمان داستان که افکارش را جمع و جور میکرد، آرام از رختخواب بیرون آمد و سام را به خواب برد. او متوجه شد که پس از یک شب دشوار نیاز به استراحت دارد و نمی خواست او را ناراحت کند. به آرامی لباس پوشید، به سمت پنجره ای رفت که دوستش اخیرا از آن بالا رفته بود و به بیرون نگاه کرد.

صبح شهر بیدار شد و اولین اشعه های خورشید خیابان های آن را روشن کرد. همه چیز چنان آرام و صلح آمیز به نظر می رسید، گویی تمام جهان در آرامش بود. اما قهرمان زن هنوز هم چراغ های اشتیاق و عشق را می سوزاند، که شب گذشته احساس کرد.

به اتاق برگشت، روی لبهی تختش کنار سام نشست و به آرامی شانهی او را لمس کرد. او چشمانش را به آرامی باز کرد و به او لبخند زد تا افکار او را درک کند.

- زمان برای من برای رفتن، بیش از حد، او گفت: در صدای آهسته، احساس وزن از خداحافظی در قلب او.

- سم در حالی که او را محکمتر در آغوش میگرفت پاسخ داد دلم برایت تنگ میشود.

آنها چند دقیقه دیگر را در آغوش یکدیگر گذراندند، گویی سعی داشتند همه جزئیات آن لحظه را به یاد بیاورند. اما زمان گذشت و آنها مجبور شدند از هم جدا شوند.

کلمات خداحافظی بی فایده بودند. آنها فقط دوباره یکدیگر را در آغوش گرفتند و بوسیدند و محبت و عشق خود را به یکدیگر منتقل کردند. و هنگامی که قهرمان زن در را پشت سرش بست، می دانست که این لحظه برای همیشه در قلب او باقی خواهد ماند و به او یادآوری می کند که عشق واقعی می تواند بر موانع و مشکلات غلبه کند.

سم در اتاق ماند، به آرامی از تخت بیرون آمد، احساس گرما از بدنش که هنوز روی ملحفه باقی مانده بود. قلب او پر از عشق و قدردانی برای این شب بود که با هم گذراندند. او هر لحظه، هر بوسه، هر لمس را با یک لبخند به یاد می آورد، مثل اینکه آنها برای همیشه به حافظه اش حک شده اند.

اتاق ساکت شد و سام احساس تنهایی کرد. اما اکنون قلبش پر از امید و ایمان به آینده بود. او می دانست که این دیدار تنها آغاز چیزی بیشتر است، که او و قهرمان می توانند بر تمام مشکلات و موانع در مسیر خود غلبه کنند.

سام بعد از اینکه افکارش را جمع و جور کرد، به طرف پنجره رفت و نگاهی به خیابان انداخت. شهر صبح به زندگی آرام خود ادامه داد، انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. اما برای او، این جهان کمی متفاوت شده است، پر از فرصت های جدید و امید به شادی است.

سام تصمیم گرفت که در این روز او را با دوستان صرف زمان، انجام آنچه او را دوست دارد، و منتظر فرصت بعدی برای دیدن معشوق خود. او می دانست که او همیشه در قلب او خواهد بود، حتی زمانی که آنها از هم جدا بودند.

سم با اتاقی که آن شب را در آن گذراند خداحافظی کرد، بیرون رفت و گرمای آفتاب صبحگاهی را روی خودش احساس کرد. با هر قدم، احساس میکرد قلبش با نیرو و انرژی تازهای پر میشود. فرصت و ماجراجویی زیادی در پیش بود و او برای آن آماده بود.

و به این ترتیب، روز جدیدی پر از امید و فرصت آغاز شد و سام آماده بود تا هر سرنوشتی را که برایش به ارمغان می آورد، بپذیرد، دانستن اینکه همیشه در قلب او جایی برای عشق و شادی وجود دارد.

ملاقات با قهرمان داستان اثر خاصی در روح او گذاشت. تمام روز نمیتوانست فکر کردن به او را متوقف کند، خاطرات شب گذشته دوباره و دوباره به او بازگشتند، مانند یک ملودی که ذهن او را ترک نمی کند.

سام با دوستانش وقت می گذراند، در گفتگوها و ماجراهای خنده دار آنها شرکت می کرد، اما ذهن او همیشه در جایی دور از قهرمان بود. او برای یک فرصت جدید برای دیدن او، دوباره احساس ارتباط منحصر به فرد که بین آنها وجود داشت، آرزو کرد.

وقتی شب فرا رسید، سم تصمیم گرفت برای قهرمان داستان پیامی بفرستد و احساسات و قدردانی خود را برای آن شب فراموش نشدنی ابراز کند. او کلمات خود را با دقت انتخاب کرد، تلاش کرد تا تمام محبت و محبت خود را بیان کند.

اما وقتی شروع به نوشتن کرد، کلمات به همان راحتی که انتظار داشت به دست نیامد. سم عبارات را پاک و بازنویسی کرد و سعی کرد بیان کاملی از احساساتش پیدا کند. سرانجام، هنگامی که پیام آماده شد، او دکمه ارسال را با یک لرزش در قلب خود فشار داد، امیدوار بود که عمق احساساتش را منتقل کند.

او مشتاقانه منتظر پاسخ بود، تلفن خود را گرفت. دقیقه به نظر می رسید یک ابدیت تا زمانی که یک پیام جدید در نهایت اطلاع داده شد. سام با لبخندی روی صورتش آن را باز کرد و احساس کرد قلبش از هیجان یخ زده است.

پاسخ قهرمان زن پر از محبت و گرما بود، گویی او هم همان احساس را داشت. آنها کلمات عشق و وعده های وفاداری را مبادله کردند و خود را در دنیای جدیدی که با هم ساخته بودند غوطه ور کردند. در آن لحظه، سم متوجه شد که او و قهرمان داستان جداییناپذیر هستند، بخشهای متقابلی از یک یکپارچگی هستند و عشقشان تازه شروع به شکوفه زدن کرده است.

با هیجان و امید به فردا در قلب خود، سام مکالمه خود را با قهرمان زن به پایان رساند و به رختخواب رفت و می دانست که آینده آنها با شادی و عشق که با هم به اشتراک می گذارند پر می شود.

30.04.2024

نظرات
هیچ نظری وجود ندارد.
ثبت نظر
برای ثبت نظر، لطفاً [وارد شوید]


0 / حداقل: 70 حداکثر: 200 کاراکتر




قلب‌ها را تسخیر می‌کند
قیمت: 4.40 USD
سقوط کتاب شکست من در حباب استارت آپ کسب و کار - کارآفرینی
سقوط کتاب شکست من در حباب استارت آپ کسب و کار - کارآفرینی
قیمت: 5.53 USD
کتاب بازی بی پایان انعطاف پذیری به عنوان یک ابرقدرت در عصر تغییر
کتاب بازی بی پایان انعطاف پذیری به عنوان یک ابرقدرت در عصر تغییر
قیمت: 10.78 USD
کتاب درباره زمان خواب
کتاب درباره زمان خواب
قیمت: 8.04 USD
کتاب تهاجم لوک هاردینگ
کتاب تهاجم لوک هاردینگ
قیمت: 20.10 USD
دانلود موسیقی متن سریال The Walking Dead Book 4
دانلود موسیقی متن سریال The Walking Dead Book 4
قیمت: 7.54 USD
کتاب همه مردم خوب یک خانواده هستند واسیلی سوخوملینسکی
کتاب همه مردم خوب یک خانواده هستند واسیلی سوخوملینسکی
بازیگران تئاتر و سینما
دیلن بیکر
دیلن بیکر
متیو بینتون
متیو بینتون
متیو مودین
متیو مودین
درموت مالرونی
درموت مالرونی
جودا فریدلندر
جودا فریدلندر
آدام آلدرکس
آدام آلدرکس
همچنین بخوانید